زندگینامه یک یوگی
برگ ۱۸۸
عده زیادی از مردم بر این باورند که یک استاد روحانی حتما باید سلامتی
و نیروی بدنی یک سندو (Sandow) را داشته باشد. چنین نیست. داشتن بدن ضعیف
دلیل این نیست که یک گورو توانایی الهی ندارد، درست همانطور که داشتن
سلامتی همیشگی ربطی به داشتن یا نداشتن حکمت درونی ندارد. به عبارت دیگر
یک استاد را نمیتوان با وضعیت بدنی او سنجید. کیفیت های متمایز او را
باید در حوزه خودش یعنی در معنویات جست.
در غرب بسیاری از جویندگان حقیقت به اشتباه میپندارند که اگر سخنگو یا
نویسنده ای در باب متافیزیک فصیحانه و سخنورانه صحبت کند لابد دلیل بر
استادی اوست. اما ریشی ها اشاره کرده اند که نشانه یک استاد راستین
این است که بتواند هر وقت اراده کند به حالت بی تنفسی و حال ناگسستنی
نیربیکالپا* سمادی وارد شود. تنها با چنین دستاوردی انسان میتواند ثابت
کند که به مایا یا توهم دوگانگی چرخ فلک چیره شده و به "استادی" رسیده
است. فقط اوست که از اعماق بینش خود میتواند اعلام کند: "اکم سات،" "تنها
یکی وجود دارد."
شانکارا، معتقد وحدت خداوند، نوشته: "وداها میگویند که انسان نادانی که
کوچکترین فرقی میان روح و جان شخص و 'خود اعلی' (Supreme Self) قائل
میشود همواره در خطر سقوط است. وقتی بواسطه نادانی دوگانگی باشد، فرد همه
چیز را جدا از 'خود' (Self) میداند. آندم که همه چیز در غالب 'خود' دیده
شود، حتی یک اتم هم جدای از 'خود' وجود ندارد.
"به محض اینکه حقیقت راستین دانسته شود، دیگر میوه اعمال گذشته از
میان میروند، بخاطر عدم واقعیت تن، همانطور که پس از بیدار شدن رویایی نمیماند."
تنها گورو های بزرگ قادر به تاوان کشیدن کارمای مریدان هستند. سری
یوکتشوار در کشمیر رنج نمیدید مگر آنکه از روح الهی اجازه کمک به مریدانش
را به آن نحو عجیب نگرفته بود. کمتر قدیسی به اندازه استاد با
خدا همساز من در انجام دستورات الهی حساسیت و دقت دارد.
پس از اینکه چند کلمه ای در همدردی او بخاطر تن نحیفش ادا کردم، گورویم
شادمانه پاسخ داد:
"مزیت های خودش را دارد. حالا گنجی (زیر پیراهنی) هایی به تنم میروند که
سالها نپوشیده ام!"
با گوش دادن به خنده خوشحال استادم بیاد جمله سنت فرانسیس سالس افتادم:
"قدیسی که غمگین باشد قدیسی غمدار (ناخوشایند) است!"
* برگ ؟؟ و زیرنویس برگ ؟؟ را ببینید.
<
>
>>