زندگینامه یک یوگی
برگ ۲۲۲
دانش یوگایی نتیجه ملاحظات تجربی در همه انواع کار تمرکز و مدیتیشن
است. یوگا به جوینده می آموزد که چطور با اراده خودش جریان زندگی را در
حواس پنجگانه بینایی، سمعی، بویایی، چشایی و لامسه خاموش و روشن کند. با
بر گرفتن چنین توانی یک یوگی به آسانی ذهنش را با حیطه های الهی یا جهان
مادی یکی میکند. دیگر نیروی زندگیبخش نمیتواند او را ناخواسته به حوزه
دنیوی حواس و افکار مغشوش بکشاند. با رسیدن به درجه استادی در مهار تن و
ذهن، یک کریا یوگی سرانجام در برابر "دشمن نهایی" یعنی مرگ به پیروزی میرسد.
و اینچنین تو مرگ را خوراک خود میسازی، همانطور که مرگ انسانها را خوراک
خودش میکند:
و مرگ، حالا مرده، دیگر چه مردنی امکان دارد؟*
زندگی یک کریا یوگی پرتجربه بجای زیر تاثیر اعمال گذشته بودن تحت کنترل
راهنمایی روح و جان است. به این طریق پارسا راه کند و حلزونی و تکاملی اعمال نفس
پرورده خوب و بد زندگی معمولی را با پرواز عقاب عوض میکند.
این روش اعلای زندگی در روح و جان یک یوگی را آزاد میکند، چون با ترک
زندان (ضمیر) نفس او هوای حضور در همه جا را می آشامد. اسارت زندگی
طبیعی، در تضاد آن، تحقیر آمیزانه آهسته و کند است. انسان اگر تسلیم
قانون تکاملی باشد باید بداند که امکانی برای خواستن عجله کردن از طبیعت
نیست. او اگر زندگانیش را بدون لغزشی از قوانین فیزیکی و روانی خود بسر
کند، باز هم یک میلیون سال زندگی و دوباره بدنیا آمدن تا آزادی نهایی طول میکشد.
راههای تلسکوپی یوگی ها، در رها کردن شناسایی خود در جسم و روان و در عوض
یافتن شخصیت در روح و جان، آنان را در برابر کسانی که هزار هزار سال مقاومت
میکنند متمایز میکنند. این رقم برای یک فرد معمولی بزرگتر است، چرا که او
حتی با طبیعت هم همسازی ندارد، چه برسد که با جان و روحش. در عوض او
خود را در پیچیدگیهای غیر طبیعی گم میکند و بدن و اندیشه اش را از منطق
شیرین طبیعت محروم میکند. برای او دو میلیون سال هم به ندرت برای رسیدن
به سعادت بستنده است.
* شکسپیر، غزل ۱۴۶
<
>
>>