زندگینامه یک یوگی
برگ ۶۳
"من کرسکوگراف را به سرخس میبندم; بزرگنمایی شگرف است! اگر خزیدن حلزون
به این اندازه بزرگنمایی شود، جانور به چشم مانند یک قطار در حال حرکت
خواهد آمد!"
نگاهم سخت به صفحه ای که سایه سرخس را بزرگ نشان میداد دوخته بود. حرکت
های زنده دقیقه ای اکنون به آسودگی دیده میشدند; گیاه داشت پیش چشمان در
شگفت من به آرامی رشد میکرد. دانشمند پوست سرخس را با یک میله فلزی دست
زد. پانتومیم در حال اجرا به یک دم در جا ایستاد و همان دم که میله
برداشته شد به نواخت زیبایش ادامه داد.
بوز گفت: "دیدی که چطور یک اثر کوچک بیرونی برای رشته بافت های حساس درد
آور است. تماشا کن. اکنون کلوروفرم میزنم و سپس پادزهر میدهم."
با کلوروفرم همه رشد قطع شد; پادزهر جانبخش بود. اشاره های متغیر روی
صفحه مرا بیشتر از داستان یک "فیلم" در خود غرق ساخته بودند. همراه من
(این بار در نقش یک تبه کار) یک ابزار تیز را در جایی از سرخس فرو کرد;
درد به شکل لرزش تشنجی دیده میشد. وقتی او تیغی را به نیمه در ساقه فرو
برد، سایه سخت برانگیخته شد و پس از فرو بردن تمام و مرگ آرام گرفت.
"با نخست کلوروفرم دادن یک درخت تنومند، من توانستم آنرا با موفقیت جابجا کنم
و دوباره بکارم.به طور معمول این فرمانروایان جنگل خیلی زود پس از جابجا
شدن میمیرند." جاگادیس لبخند به لب داشت وقتی که داستان نجات بخشی جان را
میگفت. "نمودارهای دستگاه های ظریفم ثابت کرده که درختان سیستم جریان خون*
دارند. حرکت شیره آنها چون فشار خون تن جانوران است. برخاستن شیره آنها
با روش مکانیکی که به معمول پدیده ای پیشرفته دانسته میشود، چون کشش
مویرگها، نمیتواند استدلال شود. این پدیده بدست کرسکوگراف کشف شده که به
سبب تحرک سلول های زنده است. موجهای نوسانی به دست یک لوله استوانه ای
ایجاد میشوند که به پای گیاه میرسد و همانند خود یک قلب کار میکند! هر چه
ژرف تر ما درمیابیم، بیشتر آشکار میشود که یک برنامه فراگیر و هماهنگ همه
هستی طبیعت را با هم نگاه میدارد."
دانشمند بزرگ ابزار دیگری از بوز را به من نشان داد.
"آزمایش هایی به تو نشان میدهم روی یک تکه حلبی. نیروی هستی در فلزها
واکنشی دوستانه و یا دشمنانه در برابر تحریک بیرونی نشان میدهد. نشان های
جوهر واکنش ها را نشان خواهند داد."
* circulatory system
<
>
>>