زندگینامه یک یوگی

برگ ۱۱۰


استاد به من اطمینان داد که "اگر سخنان من برایت ناخوشایند است آزادی که هر زمان خواستی از اینجا بروی. من هیچ از تو نمیخواهم جز پیشرفت خودت. فقط اگر احساس میکنی که برایت سودمند است اینجا بمان."

برای هر ضربه شرمنده گری که او نثار غرور من کرد، برای تک تک دندانهایی که او با نشانه گیری تحسین برانگیزی از فک معنوی من ریخت، من بیش از آنکه بتوانم بیان کنم قدر دان هستم. هسته سر سخت نفسانی انسان را تنها با بی پروایی و گستاخی میشود جدا کرد. با بیرون شدنش است که سرانجام راهی برای جاری گشتن الوهیت باز میشود. در قلب سرسخت خودخواهی اما هرگز راهی برای او باز نخواهد شد.

حکمت سری یوکتشوار چنان نفوذی داشت که او اغلب پاسخ سوالهای هنوز بیان نشده را میداد. او میگفت: "میان آنچه انسان میپندارد که میشنود و آنچه که سخنگو واقعا باز گفته میتواند یک اقیانوس فاصله باشد. تلاش کن که ورای واژگان انسان اندیشه نهفته در آنرا حس کنی."

اما بینش الهی برای گوش دنیوی دردناک است. استاد محبوب دانش آموزان سطحی نگر و ظاهر طلب نبود. دانش آموزان فهمیده، که همیشه اندک بودند، عمیقا به او احترام میگذاشتند. به جرات میتوانم بگویم که اگر سری یوکتشوار چنان رک و پوست کنده از شاگردانش عیب زدایی نمیکرد پر طرفدار ترین گورو در هند میشد.

روزی به من گفت:‌ "من با کسانی که برای پرورش به نزد من میایند سخت گیرم. این شیوه من است، چه بخواهی چه نخواهی. هرگز راهم را عوض نخواهم کرد. اما تو با مریدانت بسیار مهربان تر خواهی بود. آن هم شیوه توست. من تلاش میکنم که شاگرد را در آتش سخت گیری، بالا تر از آنچه او معمولا میتواند طاقت بیاورد، پاکسازی کنم. روش عشق و محبت هم راه دیگری است برای دگرگونسازی. هر دو طریقت انعطاف ناپذیری و ملایمت چنانچه آگاهانه بکار گرفته شوند میتوانند کارآمد باشند. تو به سرزمین خارج خواهی رفت، جایی که ضربه محکم و بی پروا به ضمیر نفس کسی قابل قبول نخواهد بود. یک آموزگار نمی تواند پیام هند را بدون داشتن ذخیره بزرگی از شکیبایی و شفقت در غرب سر دهد." ترجیح میدهم که نگویم که بعدها چقدر سخن استاد راست از آب در آمد!

تیز زبانی سری یوکتشوار مانع آن شد که در طول زندگیش پیروان بسیاری داشته باشد. با این حال روح زنده او امروز بواسطه شاگردان صادق کریا یوگا و دیگر دروس او به جهان سلطه دارد. تسلطی که او بر جان انسانها دارد را هرگز اسکندر در خاک در خواب هم نمیتوانست ببیند.



< > >>