زندگینامه یک یوگی

برگ ۱۱۹


شاید برای نخستین بار او فهمید که دانستن اینکه ویرگول کجای جمله باید گذاشته شود شرطی برای درک معنوی مفهوم آن نیست.

گورویم پس از آنکه آن مرد سرزنش خورده رفت گفت: "این عالم نما ها تنها به داشتن چراغ فضیلت تظاهر میکنند. ترجیح میدهند که فلسفه یک تمرین ملایم ورزشی برای ذهن باشد. اندیشه های متعالیشان قصدا نه ارتباطی با کار عملی طاقت فرسا دارد و نه انظباط و ریاضت درونی! "

استاد در مواردی دیگر هم به بی نتیجه بودن تنها حفظ کتاب و درس تاکید کرد.

او اظهار داشت: "درک و فهم را با فراگیری واژه های بیشتر اشتباه نکنید. متون مقدس برای تحریک میل به تحقق نفس خویشتن کارسازند، چنانچه یک بند به تنهایی و با بردباری مطالعه و تفهیم شود. خواندن و فراگیری بی وقفه متون به خودسری و سوء هاضمه فکری می انجامد."

سری یوکتشوار از تجربه ای شخصی در زمینه فراگیری متون الهی یاد کرد. داستان در یک خانقاه جنگلی در شرق بنگال رخ داد، جایی که او زیر نظر دابرو بالاو، معلمی مشهور آموزش میدید. روش او که در یک زمان هم ساده و هم دشوار بود در هند قدیم مرسوم بود.

دابرو بالاو شاگردانش را گرد هم در خلوت درختان جنگل جمع کرده بود. باگاواد گیتای مقدس پیش رویشان باز بود. آنان با پشتکار و بردباری یک جمله را برای نیم ساعت ملاحظه کردند و سپس چشمها را بستند. نیمساعت هم چنین سپری شد. سپس استاد توضیحی مختصر داد. دوباره آنها خاموش و بیحرکت یک ساعت به مدیتیشن پرداختند. سرانجام گورو سخنش را آغاز کرد.

"فهمیدید؟"

"یکی از شاگردان جرات پاسخ گفتن کرد: بله!"

"نه. نه بطور کامل. نشاط معنوی را که به این واژگان قدرت آنرا داده تا هند را قرن پشت قرن جان ببخشند بجویید." یکساعت دیگر هم در سکوت سپری شد. استاد دانش آموزان را مرخص کرد و سپس رو به سری یوکتشوار کرد.

"باگاواد گیتا را درک کرده ای؟"

"نه استاد. نه واقعا. با اینکه چشمان و ذهنم بارها برگهای آنرا ورق زده."

"هزار ها نفر پاسخی دیگر به من داده اند!" حکیم بزرگ لبخندی برکت استادم کرد. "اگر یک شخص خودش را با خودنمایی دانش متون آسمانی سرگرم کند چه وقتی برای غواصی در خاموشی اعماق درون به جستجوی دران معنوی خواهد داشت؟"



< > >>