زندگینامه یک یوگی
برگ ۲۱
"نمیدانم منظور تو چیست." او برآشفته بود. "به تو دروغ
نمیگویم. نمی فهمی که من تنها از سوی سوامی میتوانستم بدانم که تو اینجا در
خانه اش منتظرم بوده ای؟"
"آخر آن مرد، سوامی پراباناندا، از جلوی چشمانم در این یکساعت که اینجا
بوده ام تکان نخورده!" همه ماجرا را به او گفتم.
چشمانش از روی شگفتی درشت تر شدند. "آیا ما در جهان مادی هستیم یا خواب
میبینیم؟ من هیچ وقت گمان نداشتم که چنین معجزه ای را در زندگیم به چشم
ببینم! فکر میکردم که سوامی مردی ساده است و حالا میبینم که او میتواند
یک بدن یدکی بسازد و از آن استفاده هم بکند!" با هم به اتاق راهب قدم گذاشتیم.
"نگاه کن! آنها همان صندلهایی هستند که او کنار رود به تن داشت،" کدار
نات بابو داشت با من زمزمه میکرد. "او تنها یک لنگ به تن داشت، همان که الان میبینی."
همین که مرد مهمان به پای او خم شد، راهب با لبخندی مرموز بسوی من چشم دوخت.
"چرا این اتفاقات تو را اینقدر مبهوت کرده اند؟ یگانگی پنهانی جهان پدیده ای برای
یوگیان واقعی چیز تازه ای نیست. من در یک آن پیروانم را در کلکته دور
دست میبینم و با آنها سخن میگویم. آنها نیز میتوانند تنها با یک نیت هر
مانع این جهان مادی را کنار بزنند."
به گمانم سوامی به این سبب فروتنی خود را شکست و با من از قدرتهای رادیویی و
تلویزیونی ماورای زمینیش گفت که آتش دل جوان خداجوی مرا مشتعل تر کند*. اما
بجای شور و اشتیاق، تنها هراسی هولناک به جانم افتاد. به این خاطر که
سرنوشت من جستجو برای به خدا رسیدن به راهنمایی یک گورو، سری یوکتشوار،
که هنوز با او آشنا نشده بودم، بود، حسی برای گزیدن پراباناندا به عنوان
استاد به من چیره نشد. نگاه دودلی به او داشتم. نمی دانستم او را نگاه میکنم یا
تن بدل او را.
برای اینکه دلهره مرا آرام کند، استاد نگاهی دلنشین و تاثیر گذار
به من انداخت و سخنانی الهام بخش از گوروی خودش به زبان آورد.
* به شیوه خودش، علم فیزیکی راستی قانونهایی که یوگی ها کشف کرده
بوده اند را اکنون بوسیله علم روانشناسی تایید میکند. برای مثال، داشتن
توان تلویزیونی بشر در دانشگاه شاهنشاهی رم در ۲۶ نوامبر ۱۹۳۴ به نمایش
گذاشته شد. "دکتر گیزپ کالیگرس، استاد روانشناسی عصبی، جاهای خاصی از بدن
شخص مورد آزمایش را فشار میداد و آن شخص می توانست از خصوصیات فرد دیگری
که در سوی دیگر دیوار قرار داشت نشان بیاورد. دکتر کالیگرس به دکترهای
دیگر بیان میکرد که وقتی جاهای خاصی از پوست بر انگیخته میشوند، فرد مورد
آزمایش به تواناییهای فوق حسی دست پیدا میکند و میتواند چیزهایی که قابل
درک نیستند را حس کند. برای اینکه شخص چیزهای آنسوی دیوار را حس کند،
دکتر کالیگرس جایی در سمت راست قفسه سینه او را برای پانزده دقیقه فشار
داد. دکتر گفت که جاهای دیگر بدن هستند که وقتی برانگیخته شوند، شخص
میتواند چیزهای دور دست را ببیند، حتی اگر هیچ گاه آن چیز ها را ندیده باشد."
<
>
>>