زندگینامه یک یوگی
برگ ۲۳۹
"یک منتقد با نفوذ به تمسخر به عنوان 'یک کبوتر-شاعر که صدایش را به کاغذ
به بهای یک روپی فروخته' از رابیندرانات یاد کرده بود. اما انتقام تاگور
در راه بود. بلافاصله پس از اینکه مجموعه اشعارش گیتانجالی ("پیشکشی
آواز") را به انگلیسی ترجمه کرد، همه جهان غرب به احترام بپای او
نشستند. آنگاه کارشناسان، از جمله آنهایی که از او انتقاد کرده بودند،
برای ادای احترام و تحسین او به در سانکینکتان صف بستند.
"رابیندرانات مخصوصا با تاخیری طولانی مهمانانش را پذیرفت و تجدید
آنان را با تنها سکوت سرد پاسخ داد. و دست آخر هم او همان سلاح انتقاد از روی
عادتشان را به خودشان پس داد.
"او گفت: 'آقایان محترم، این عطرهای ستایش اکنون شما با بوی متعفن
تحقیرهای گذشته آمیخته است. آیا ممکن است که نیروهای قدردانی ناگهانی شما
ربطی به جایزه نوبل داشته باشند؟ من هنوز همان شاعرم که شما را با تقدیم
فروتنانه گلبرگهایم به حرم بنگال خشمگین کردم.'
"روزنامه ها داستان تلافی جسورانه تاگور را چاپ کردند. من از این مرد
بخاطر سخنان صریحش و فریب تحسینهای چاپلوسانه را نخوردن تقدیر میکردم." باز
ادامه دادم: "من در کلکته با رابیندرانات توسط منشی او اقای
سی.اف. اندروز* آشنا شدم، که جامه ساده بنگالی میپوشید. او به نرمی
تاگور را به نام گورودوا خطاب میکرد.
"رابیندرانات مرا با مهر و محبت ملاقات کرد. از او حس خوبی از جذابیت و فرهنگ
و تمدن سر باز میزد. او در پاسخ پرسشم در مورد زمینه های ادبی او به من
گفت که یکی از منابع کهن الهام بخش او شاعر کلاسیک بیدیاپاتی بوده است."
حال و هوای بیاد آوردن این خاطره ها مرا بخواندن نسخه تاگور از یک ترانه
قدیمی بنگالی بنام "Light the Lamp of Thy Love" (آتش چراغ عشقت را
بیافروز) آورد. من و بولا شادمانه در حالیکه در حیاط ویدالایا قدم میزدیم
آواز میخواندیدم.
* نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی دوست نزدیک ماهاتما گاندی بود. آقای
اندروز احترام زیادی میان هندی ها بخاطر خدمات بسیارش در دیار منتخبش هند دارد.
<
>
>>