زندگینامه یک یوگی
برگ ۹۵
استاد مرا دعوت کرد که شب بمانم. دو تا از مریدان جوان که در خانقاه
آموزش میدیدند برای شام کاری سبزی آماده کردند.
"گوروجی، خواهش میکنم از زندگی خود چیزی برایم بگو." من به حال چمباتمه
روی حصیری نزدیک پوست ببرش نشسته بودم. ستاره های دلنشین انگار که نزدیکتر
از هر وقت بالای ایوان دیده میشدند.
"نام خانوادگی من پریا نات کارار بود. همین جا در سرمپور زاده شدم* و
پدرم تاجری ثروتمند بود. این عمارت اجدادی را او به من واگذار کرد که
اکنون خانقاه من است. تحصیلات رسمی زیادی نداشته ام; آنرا کند و سطحی
میدیدم. در آغاز مردانگیم مسولیت سرپرستی یک خانواده را به دوش گرفتم و
دختری دارم که حالا ازدواج کرده. در میانسالی از برکت راهنمایی لاهری
مهاشایا بهره مند شدم. پس از مرگ زنم به رسته سوامی پیوستم و نام سری
یوکتشوار گیری* را گزیدم. این هم تاریخچه ساده من."
استاد با دیدن چهره مشتاق من لبخندی زد. همچون همه خلاصه زندگینامه ها
سخنان او حقایق ظاهری را بدون آشکار کردن مرد درون بازگو کرده بودند.
"گوروجی دوست دارم داستانهایی از دوران بچگیت بشنوم."
"چند تایی به تو میگویم که هر یک پیامی اخلاقی دارد. چشمان سری یوکتشوار
با هشدارش برقی زدند. مادرم یک بار سعی کرد مرا با گفتن داستانی وحشت آور از یک روح در
یک اتاق تاریک بترساند. بلافاصله به آنجا رفتم از اینکه روح را ندیدم
دلخور شدم. مادر دیگر هرگز داستان های ترس آور برایم نگفت. پیام اخلاقی:
با ترس رو در رو شو تا از آزار تو دست باز بزند."
"خاطره ای دیگر که به یادم می آید در مورد سگ بد قیافه همسایه بود که
میخواستمش. برای دست یافتن به آن سگ هفته ها در خانه هیاهو بپا
کردم. گوشهایم شنوای پیشنهاد ها برای داشتن سگ های دیگر خوش قیافه تر
نبودند. پیام: وابستگی مانند زنجیر است. هاله خیالی زیبایی گرد آنچه مورد
علاقه است بوجود میاورد."
* سری یوکتشوار ۱۰ مه ۱۸۵۵ زاده شد.
* یوکتشوار یعنی "او که به خدا پیوسته." گیری یکی از ده دسته کهن سوامی
هاست. معنای سری "مقدس" است; آن نام نیست بلکه لقب احترام گزاری است.
<
>
>>