زندگینامه یک یوگی

برگ ۹۷


ماه هایی خوش و خرم میامدند و میرفتند. بی شک خوانندگان من حدس زده اند که من به ندرت سر کلاس های دانشگاه دیده میشدم. خانقاه سرمپور جذابیتی داشت که نمیتوانستم در برابر آن مقاومت کنم. استاد بودن همیشه وقت مرا بدون کنایه پذیرفت. خوشبختانه، او به ندرت سخن دانشگاه را پیش میکشید. با این حال که برای همه روشن بود که من برای دانشجویی ساخته نشده ام، هر چند وقت از پس آن بر میادم که با پایین ترین نمره های ممکن آزمون هایم را پشت سر بگذارم.

زندگی روزانه در آشرام به سادگی و روال عادی پیش میرفت و کمتر بالا و پایین میشد. گورو پیش از طلوع آفتاب برمیخاست. دراز کشیده و گاهی هم نشسته بر روی تخت، او به حال سمادهی* فرو میرفت. دریافت اینکه استاد از خواب بیدار شده آسانترین کار بود: چون خرناس* های سهمناکش به یک دم بند میامدند. سپس یکی دو نفس عمیق بود، شاید هم یک جنبش بدنی، اما پس از آن حالت بی صدای نبود نفس.

برنامه با ناشتایی دنبال نمیشد. نخست قدم زدن کنار گنجیز بود. چه قدر هنوز در اندیشه ام زنده است خاطره آن راه رفتنها در کنار گورویم! بسادگی به یاد می آورم که در کنارش هستم: آفتاب تازه نمایان دارد رودخانه را گرم میکند. طنین صدایش به گوش میرسد، که بازگو کننده خرد راستین است.

سپس حمام و بعد هنگام غذای نیمروز فرا میرسید. آیین دقیق آماده سازیش با سرپرستی روزانه استاد و به عهده مریدان جوان بود. گورویم گیاهخوار بود. اما پیش از راهب شدن، او تخم مرغ و ماهی خورده بود. سفارش او به دانش آموزان این بود که یک رژیم غذایی ساده و شایسته ساخت بدنشان را دنبال کنند.

استاد کمی میخورد. اغلب برنج، رنگ گرفته با زردچوبه یا آب چغندر یا اسفناج و اندکی آغشته به روغن گاو میش یا کره آب شده. روزی دیگر ممکن بود دال عدس یا کاری چانا* با سبزیجات باشد. برای دسر انبه یا پرتقال بود با شیر برنج و یا آب میوه درخت نان صحرایی.

بازدیدگران پس از ظهر می آمدند. یک جریان ثابت از دنیا وارد آسایش خانقاه میشد. همه در استاد احترام و محبت یکسان میافتند. برای کسی که نه بدن و نفس ضمیر بلکه روح و روان بودن خود را دریافته، همه بشریت جنبه ای بسیار مشابه دارد.



* از دید لغوی معنای آن "هدایت به یگانگی" است. سمادهی یک حال ورای آگاهی (superconscious) وجد و خلسه است که در آن یک یوگی خود را به عنوان روان و روح درک میکند.
* خرناس، به گفته فیزیولوژیست ها، نشانه آرامش گرفتن عمیق است (البته تنها برای کس انجام دهنده).
* دال یک نوع آش لپه یا حبوبات دیگر است. چانا پنیر شیر بسته شده تازه است که تکه تکه شده و با کاری سیب زمینی مخلوط شده باشد.



< > >>